لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
تند گشتن، دور برداشتن
پیشنهاد کاربران
بالارفتن سرعت ( دور )
دور برداشتن: [عامیانه، کنایه ] گرم شدن، مبالغه کردن، کش دادن، عصبانی شدن.
این اصطلاح، از ورزش های پرشی که نیاز به دور برداشتن است آمده است!
مثل: پرش ارتفاع، پرش طول، پرش با نیزه و. . .
یا پرش برای هدفی: در فوتبال، والیبال، بسکتبال و. . .
ورزشکار برای این دور خیز می کند تا موقع پریدن، سرعت و قدرت پرش خوبی داشته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
این اصطلاح، از رانندگی هم آمده است؛ وقتی، راننده ای هنگام دور زدن، فرمان ماشین ( خودرو ) را با یک دست دور می زند یا
هنگامی که؛ فردی ماشینش را نگهداشته ولی تو دنده گذاشته و با حالت نیم کلاج، گاز میده و باعث میشه دور موتور بالا بره، ولی حرکتی نمی کند.
( بیشتر در پشت چراغ راهنمایی این اتفاق در بین جوانان دیده می شود یا در شروع رقابت ماشین رانی"رالی" )
کاربرد: اصطلاحی، به کسی که پیشتر ( قبلاً ) نمیتونست کاری انجام بده و نابلد و نوپا بود ولی حالا بلف میزنه که خیلی بلده و غُد شده و ادعا داره و هی طاقچه بالا میذاره و ما برای به یاد آوردن سابقه گذشتش این اصطلاح رو بهش میگیم تا طرف به خودش بیاد.
معنی دور برداشتی: گنده و شاخ شدی، پر رُو شدی، مغرور و غُد شدی، خودبین و خودخواه شدی -
کباده می کشی، مدّعی هستی - جولان میدی!، یابو برداشتی - هارت و هورت می کنی! -
محل نمیذاری، از چشم میندازی - حرفه ای شدی، کاربلد و کارکشته شدی، آبدیده شدی!
مثل: پرش ارتفاع، پرش طول، پرش با نیزه و. . .
یا پرش برای هدفی: در فوتبال، والیبال، بسکتبال و. . .
ورزشکار برای این دور خیز می کند تا موقع پریدن، سرعت و قدرت پرش خوبی داشته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
این اصطلاح، از رانندگی هم آمده است؛ وقتی، راننده ای هنگام دور زدن، فرمان ماشین ( خودرو ) را با یک دست دور می زند یا
هنگامی که؛ فردی ماشینش را نگهداشته ولی تو دنده گذاشته و با حالت نیم کلاج، گاز میده و باعث میشه دور موتور بالا بره، ولی حرکتی نمی کند.
( بیشتر در پشت چراغ راهنمایی این اتفاق در بین جوانان دیده می شود یا در شروع رقابت ماشین رانی"رالی" )
کاربرد: اصطلاحی، به کسی که پیشتر ( قبلاً ) نمیتونست کاری انجام بده و نابلد و نوپا بود ولی حالا بلف میزنه که خیلی بلده و غُد شده و ادعا داره و هی طاقچه بالا میذاره و ما برای به یاد آوردن سابقه گذشتش این اصطلاح رو بهش میگیم تا طرف به خودش بیاد.
معنی دور برداشتی: گنده و شاخ شدی، پر رُو شدی، مغرور و غُد شدی، خودبین و خودخواه شدی -
کباده می کشی، مدّعی هستی - جولان میدی!، یابو برداشتی - هارت و هورت می کنی! -
محل نمیذاری، از چشم میندازی - حرفه ای شدی، کاربلد و کارکشته شدی، آبدیده شدی!