دور اندر شدن

پیشنهاد کاربران

دور اندر شدن ؛ به گود افتادن. گود افتادن. غائر گشتن. ( یادداشت مؤلف ) . تقعر. ( تاج المصادر بیهقی ) : اندر این حال تن زود لاغر شود و ریم کند و چشمها به یکبار دور اندر شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . پنجم
...
[مشاهده متن کامل]
[ از جراحتها ] آنکه غور دارد و دور اندر شده باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . هرگاه که مردم را بیخوابی به افراط اتفاق افتد چشمها دور اندر شود به سبب تحلیل تری چشم. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . علامت حمی یوم که از غم تولد کند آن است که چشم دورتر اندر شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ) .

بپرس