دودوزه

پیشنهاد کاربران

بلندپروازی مردی
بسوءنیت چربید. .
خیمه زدروی باورها.
بسخن فیل هواکردن. . .
ـــــــــــــــــــــــــ
کسیکه ازدوطرف بازی سودمیبرد. .
درمیدان خودی. جبهه دشمن. .
مکار. .
( جاسوس ) . .
فرددلال. . .
چرب زبان. . .
چاچول گری، چاچول بازی،
دو روئی، دو رو
دودوزه بازی کردن: کنایه از: با هر دو طرف معامله یا مبارزه همدست شدن و هر دو را فریب دادن .
دوز: فعل امر از فعل دوختن
دو دوزه: از دو طرف دوختن/وصل شدن
دو دوزه! -
چاچول گری، زیر و رو کشیدن، ریو ( ریب ) ، خَُِدعه، مکر و حیله، نیرنگ، فریب، تزویر، کَلَک، حقّه - اشتباه، تردید، شک، دودلی - موزمار!

بپرس