دودناک شدن
لغت نامه دهخدا
- دودناک شده ؛ پر از دود گشته. دودزده. دودآلوده. تیره و آلوده. || آمیخته به دود و بخار حاصل در محل احتراق دستگاه تنفس. حالت زفیر : پس منفعت نبض این است که به حرکت انبساط نسیم هوای خشک و تازه و پاکیزه اندرون دل برساند و به حرکت انقباض هوای گرم دودناک شده را از دل بیرون کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و اگر حاجت بیرون کردن هوای گرم و دودناک شده فزون از حاجت اندر آوردن هوای تازه باشد حال برخلاف آن باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و به حرکت انقباض فضله بخار دودناک شده را از روح جدا کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید