دودل شدن ؛ به دو جا اظهار محبت کردن.
دودل شوم چو به زلفش مرا نگاه افتد
چو رهروی که رهش بر سر دو راه افتد.
صائب ( از آنندراج ) .
دودل شوم چو به زلفش مرا نگاه افتد
چو رهروی که رهش بر سر دو راه افتد.
صائب ( از آنندراج ) .
دودل شدن ؛ مردد شدن. به تردید افتادن. دچار شک گردیدن. ( از یادداشت مؤلف ) .