دودافکن

لغت نامه دهخدا

دودافکن. [ اَ ک َ ] ( نف مرکب ) آنچه یا آنکه دود راه بیندازد. که تولید دود کند. ( یادداشت مؤلف ). || نوعی جادویی. نوعی از ساحران باشند و ایشان عود و لبان و دانه سپند و مقل ازرق بر آتش نهند و افسونی خوانند و جن را حاضر گردانند و بعد از آن هر اراده ای که خواهند کنند. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ) :
دودافکن را بگو که بس نالانم
دودی برکن که دودگین شد جانم.
خاقانی. زآن غمزه دودافکن آتش فکنی بر من
هم دل شکنی هم تن دلدار چنین خوشتر.
خاقانی.
گفتی که نعل بود در آتش نهاده ماه
مشهود شد چو شد زن دودافکن از برش.
خاقانی.
خویشتن دعوت گر روحانیان خوانم به سحر
کمترین دودافکن هر دوده ام گر بنگرم.
خاقانی.
سحر زده بیم به لرزه تنش
مجمر لاله شده دودافکنش.
نظامی.
آتشی از تو بود در دل من
پیرزن در میانه دودافکن.
نظامی.
رجوع به دودافکنی شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه یا آنچه تولید دود کند ۲ - ساحر افسونگر .

فرهنگ عمید

ساحر، جادوگر که چیزهای خوش بو در آتش بیفکند و افسون بخواند.

پیشنهاد کاربران

بپرس