دود گند
لغت نامه دهخدا
- دودگند شدن ؛ بوی دود گرفتن. ( یادداشت مؤلف ). تدخن. ( تاج المصادر بیهقی ). دخن. دودگند شدن طعام. ( تاج المصادر بیهقی ).
- دودگند کردن ؛ به بوی دود آلودن. ( یادداشت مؤلف ): دخن ؛ دودگون کردن طعام. ( تاج المصادر بیهقی ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید