- دود و دمی به راه انداختن ؛ در تداول عامه ، تهیه غذای پختنی و کباب و مانند آن کردن.
- || تهیه بساط وافور و مانند آن کردن
- دود و دمی در آشپزخانه کسی نبودن ؛ کنایه است از روشن نشدن آتش و نپختن طعام در آشپزخانه وی به علت فقر یا لئامت. ( ازیادداشت مؤلف ).
|| کنایه است از نفس و دم :
سر بینیش چون دو روزن بهم
گشاده ز دوزخ در او دود و دم.
اسدی.
|| دود دم. دم و دود. کنایه است از آه. ( یادداشت مؤلف ).