زآب حسامش فلک رنگ برد چون زمین
زآتش خشمش زمین دود شود چون فلک.
خاقانی.
|| کنایه است از به هوا رفتن و نابود شدن. چون دود از میان رفتن و زایل شدن. ( یادداشت مؤلف ).- دود شدن و به هوا رفتن ؛ بی مصرفی معلوم و بی نتیجه روشن تلف شدن مالی. فانی و نابود شدن چنانکه مالی کثیر در دست وارثی نادان : اموال فلانی دود شد و به هوا [ یا آسمان ] رفت. ( یادداشت مؤلف ).