دود خورده

لغت نامه دهخدا

دودخورده. [ خوَرْ / خُرْ دِ ] ( ن مف مرکب ) دودخورد. آنکه یا آنچه دود بدان خورده است. دودزده.
- دود چراغ خورده ؛ آنکه در تحصیل علم و کمال شبهای درازی را به مطالعه کتب گذرانده است. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

دود خورد . آنکه یا آنچه دود بدان خورده است .

پیشنهاد کاربران

بپرس