دود خاستن

لغت نامه دهخدا

دود خاستن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) دود برخاستن. دود بلند شدن. دود برآمدن. ( یادداشت مؤلف ) :
سرو دودی است که از آتش دل خاسته است
تا که زد از نفس گرم به بستان آتش.
صائب.
رجوع به دود برخاستن شود.

فرهنگ فارسی

دود برخاستن .

پیشنهاد کاربران

بپرس