- دود انگیختن از جان کسی ؛ وی را دچار پریشانی و تیرگی خاطر و آزردگی ساختن :
آه خاقانی شنو با زلف دودافکن بگوی
کاین چه دودست آخر از جان فلان انگیخته.
خاقانی.
رجوع به دود برانگیختن شود. || تاراج کردن و ویران نمودن و پایمال کردن. || از بیخ برکندن. ( ناظم الاطباء ).