دودافکنی. [ اَ ک َ ] ( حامص مرکب )دود افکندن. صفت و چگونگی دودافکن. || جادویی. سحاری. پریسایی. ( یادداشت مؤلف ) : جهانی چو هندو به دودافکنی چو یغما و خلخ شد از روشنی.نظامی.شب و روز می گشت در چین و رنگ به دودافکنی طشت آتش به چنگ.نظامی.دلش حراقه ٔآتش زنی داشت بدان آتش سر دودافکنی داشت.نظامی.رجوع به دودافکن شود.