دوختنی. [ ت َ ] ( ص لیاقت ) قابل دوختن. درخور دوخت. رفوپذیر. وصله پذیر.شایسته رقعه زدن. ( از یادداشت مؤلف ) : این خرقه صدپاره ما دوختنی نیست.؟
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسیواژه ی دوختنی از ریشه ی واژه ی دوختن فارسی هست+ عکس و لینک