دوتایی شد آن سرو نازان به باغ
همان تیره گشت آن گرامی چراغ.
فردوسی.
|| خم شدن احترام بزرگی را. خمانیدن قامت بزرگداشت شاه و امیر و بزرگی را. دوتا شدن : دوتایی شد و بر زمین بوسه داد
بخندید ازو شاه و دل کرد شاد.
فردوسی.
دوتایی شدندی بر تخت اواز آن برشده فره و بخت اوی.
فردوسی.
رجوع به دوتا شدن شود.