دوتاه گشتن

لغت نامه دهخدا

دوتاه گشتن. [ دُ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) دوتاگشتن. خم شدن. خمیدن. ( یادداشت مؤلف ) :
بنفشه زار بپوشید روزگار به برف
چنار گشت دوتاه و زریر شد شنگرف.
کسایی.
ز رشک چهره تو ماه تیره گشت و خجل
ز شرم قامت تو سرو کوژ گشت و دوتاه.
فرخی.
|| دولا شدن. دوتای گشتن. دارای دوتای و دولا گردیدن. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

دو تا گشتن . خم شدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس