دوتاه گشتن. [ دُ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) دوتاگشتن. خم شدن. خمیدن. ( یادداشت مؤلف ) : بنفشه زار بپوشید روزگار به برف چنار گشت دوتاه و زریر شد شنگرف.کسایی.ز رشک چهره تو ماه تیره گشت و خجل ز شرم قامت تو سرو کوژ گشت و دوتاه.فرخی.|| دولا شدن. دوتای گشتن. دارای دوتای و دولا گردیدن. ( از یادداشت مؤلف ).