دوتاه شدن

لغت نامه دهخدا

دوتاه شدن. [ دُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) تاه شدن. ( ناظم الاطباء ). روی هم خمیدن. لایی روی لای دیگر قرار گرفتن. غرض. تمغج. انقعاص ؛ دوتاه شدن چیزی. ( منتهی الارب ). || خمیدن. خمیده شدن. خمیده پشت گردیدن. ( یادداشت مؤلف ) :
هلال عید بدانگونه رخ نمود به ما
چو عاشقی که شد از غم نزار و زار و دوتاه.
منوچهری.
|| مضاعف شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

تاه شدن . روی هم خمیدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس