دوبهم زن


معنی انگلیسی:
mischievous

لغت نامه دهخدا

دوبهم زن. [ دُ ب ِ هََ زَ ] ( نف مرکب ) نمام. ساعی. غماز. واهس. ماحل. محول. ناغز. واشی. سخن چین. دوبرهم زن. دوبهم انداز. مفتن. مضرب. واشیه. کسی که با سخن چینی میان دو تن فتنه و نفاق انگیزد. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

نمام . ساعی . که با سخن چینی میان دو تن فتنه و نفاق انگیزد .

واژه نامه بختیاریکا

ز یک زن؛ فنگ ون
او لقن؛ دُراج؛ لِقن کار؛ او لقن

پیشنهاد کاربران

بپرس