دوباره کردن


معنی انگلیسی:
redo, repeat

پیشنهاد کاربران

دوباره کردن ؛ از سر گرفتن :
اگر به روی تو باردگر نظاره کنم
چو صبح زندگی خویش را دوباره کنم.
صائب ( از آنندراج ) .

بپرس