دوانیق

لغت نامه دهخدا

دوانیق. [ دَ ] ( معرب ، اِ ) ج ِ دانَق. ( یادداشت مؤلف ) ( دهار ). ج ِ دانق ، معرب دانگ. ( یادداشت مؤلف ) : صاحب نظری دقیق در احتساب شعیرات و دوانیق... ( تاریخ جهانگشای جوینی ). الطینة ستة عشر ما شجة و الماشجة اربع دوانیق ذهب و صرف ذهبهم علی نصف دینار النیسابوری. ( الجماهر ص 36 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع دانق دوانق .

فرهنگ عمید

دانگ، یک ششم درهم.

پیشنهاد کاربران

دوانیق یعنی بسیار خسیس
برای مثال به خلیفه منصور عباسی منصور دوانیقی میگفتند بسکه خسیس و سخت گیر بود
دوان. . . نام طایفه ای است در جنوب ایران واز طوایف ششگانه عصر ساسانی وهخامنشی. دوان داونی . اشاره به قبیله ی دوان دارد. دوانیق به نطر میرسد برگرفته از نام دوان باشد. دوان نام روستایی بسیارقدیمی با قدمتی ۲۰۰۰ساله در بین شهز قدیمی شاپور ( بیشابور ) کازرون وخودکازرون در بلندی کوه ها

بپرس