دوانیق

لغت نامه دهخدا

دوانیق. [ دَ ] ( معرب ، اِ ) ج ِ دانَق. ( یادداشت مؤلف ) ( دهار ). ج ِ دانق ، معرب دانگ. ( یادداشت مؤلف ) : صاحب نظری دقیق در احتساب شعیرات و دوانیق... ( تاریخ جهانگشای جوینی ). الطینة ستة عشر ما شجة و الماشجة اربع دوانیق ذهب و صرف ذهبهم علی نصف دینار النیسابوری. ( الجماهر ص 36 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع دانق دوانق .

فرهنگ عمید

دانگ، یک ششم درهم.

پیشنهاد کاربران

دوانیق:
جمع دانق به معنی دانگ، به دانق رجوع کنید.
منصور دوانیقی خلیفه عباسی قبل از تأسیس سلسله عباسیان به امر صرافی اشتغال داشت، آن زمان تعداد انگشت شماری از مردم سواد محاسبه و ریاضیات داشتند از طرفی مشخص کردن دانگ افراد از سهم ها کار سختی بود و هر دانق یک ششم از یک درهم بود، یکی از افرادی که در ریاضیات و کسرها متبحر بود و در این زمینه دارای شهرت بود شخصی بنام منصور با لقب دوانیقی بود که بعدها به خلافت رسید.
...
[مشاهده متن کامل]

دوانیق یعنی بسیار خسیس
برای مثال به خلیفه منصور عباسی منصور دوانیقی میگفتند بسکه خسیس و سخت گیر بود
دوان. . . نام طایفه ای است در جنوب ایران واز طوایف ششگانه عصر ساسانی وهخامنشی. دوان داونی . اشاره به قبیله ی دوان دارد. دوانیق به نطر میرسد برگرفته از نام دوان باشد. دوان نام روستایی بسیارقدیمی با قدمتی ۲۰۰۰ساله در بین شهز قدیمی شاپور ( بیشابور ) کازرون وخودکازرون در بلندی کوه ها

بپرس