دوانگشت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
دو انگشت: ملطفه، کاغذ کوچک ( کلیات سبک شناسی شمیسا ص ۴۱۰ )
شوکت بخاری:
گردیده ام به خانه خود میهمان خویش
قانع چو گندمم به دو انگشت نان خویش
شوکت بخاری:
گردیده ام به خانه خود میهمان خویش
قانع چو گندمم به دو انگشت نان خویش