دوامه

لغت نامه دهخدا

( دوامة ) دوامة. [ دُوْ وا م َ ] ( ع اِ ) بادپر. ج ، دُوّام. ( منتهی الارب ). گردنا. ( زمخشری ). گردنای. ( دهار ). گردناک. بازیی است. ج ، دوامات. ( مهذب الاسماء ). مِقَثَّة. مِطَثّة. ( السامی فی الاسامی ). گردنای و آن رابه مکبع یعنی تازیانه زنند تا بگردد. فلکه ای که کودکان ریسمانی بدان بسته بر زمین افکنند و گردد. گردنا. ( یادداشت مؤلف ). کره مانندی است چوبین که طفلان بدان بازی کنند می افکنند آن را پس می گردد بر زمین و آواز می کند. به فارسی بادپر است. ج ، دوام. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

باد پر . جمع دوام .

پیشنهاد کاربران

دَوّامة تدور وتدوم. ( گِردباد )
عاصفة
عواصِف
طوفان.
إعصار
أعاصیر
. . .
دام
یدوم
داما
داموا
دوام
دار
یدور
دارا
داروا
دائرة
مُدَوّر
تدویر
دوران
...
[مشاهده متن کامل]

مُدوَرة
دورة
. . .
وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ98
. . .
دوّامة دائرة السوء تدیر علی الکذّابین والمنافقین والخائنین والمحتالین دوماً

بپرس