دوام اوردن


معنی انگلیسی:
abide, continue, endure, exist, last, live, persist, survive, withstand, scrape, stay

مترادف ها

stand out (فعل)
ایستادگی کردن، برجسته بودن، دوام اوردن

پیشنهاد کاربران

دوام آوردن ؛پاییدن. پایدار شدن. استقامت ورزیدن. ( یادداشت مؤلف ) . مقاومت و پایداری کردن.
زنده ماندن، سالم ماندن، مقاوم بودن، بقا، باقی ماندن
hold out
یک روز بیشتر دوام نیاوردم.
دوام کردن

بپرس