دوام اوردن


معنی انگلیسی:
abide, continue, endure, exist, last, live, persist, survive, withstand, scrape, stay

مترادف ها

stand out (فعل)
ایستادگی کردن، برجسته بودن، دوام اوردن

پیشنهاد کاربران

اطلاعاتی درباره ی همبستگی فعل 'پاییدن' با فعل 'پَتاییدن' در پارسی میانه:
در پارسی میانه فعل پَتاییدن/پَتودن بمعنای 'دوام اوردن، بازماندن، برجا ماندن، پایدار بودن' بکار می رفته. شایان گفتن است که ما اکنون همه ی معانی این فعل را از انِ فعل 'پاییدن' می دانیم. به عبارتی دیگر، فعل 'پاییدن' همه ی معانی فعل 'پتاییدن' را دربرگرفت و ان را به دسته فراموشی سپرد. اگر ژرف بنگرید درمی یابید که 'پَتاییدن' همانندی دیسه ای با 'پاییدن' دارد، و همین همانندی باعث شد که یکی از انها معانی دیگری را فراگیرد
...
[مشاهده متن کامل]

. همانگونه که یاد کردم، فعل پاییدن در پارسی میانه معنای 'دوام اوردن، بازماندن، و پایدار بودن' نمی داده، بلکه بمعنای 'دفاع کردن، محافظت کردن، ملاحظه کردن، و صبر کردن و ایستادن' بکار می رفته؛ اما از ان رو که این فعل همه ی معانی فعل پَتاییدن را دربرگرفه ما امروزه ان را هم بمعنای 'دوام اوردن، پایدار بودن، بازماندن' و هم بمعنای 'دفاع کردن، محافظت کردن، ملاحظه کردن، و صبر کردن و ایستادن' بکار می بریم
. بنده این را یک درهم امیختگی به شمار می اورم زیرا که از ریزه کاری زبان پارسی می کاهد و دو دسته ی معانی جداگانه را به هم می پیوندد و به یک فعل می سپارد. شوربختانه این پدیده در فرگشت پارسی میانه به پارسی نو چندین بار رخ داده است. برای نمونه در پارسی میانه فعل پَزامیدن بمعنای رسیده شدن و پخته شدن بکار می رفته، ولی بسبب شباهت ان با بن کنونی پختن، یعنی پَز، ما امروزه از فعل پخته شدن برای رساندن همان معنی بهره برداری می کنیم. به گمان من، بهتر است ما فعل پَتاییدن را احیا کنیم و انرا بمعنای 'دوام اوردن، بازماندن، برجا ماندن، پایدار بودن' بکار ببریم.
منبع : A Concise Pahlavi Dictionary by D. N Mackenzie

دوام آوردن ؛پاییدن. پایدار شدن. استقامت ورزیدن. ( یادداشت مؤلف ) . مقاومت و پایداری کردن.
زنده ماندن، سالم ماندن، مقاوم بودن، بقا، باقی ماندن
hold out
یک روز بیشتر دوام نیاوردم.
دوام کردن

بپرس