دوال کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در دوال آوردن. در کمند آوردن. در حلقه کمند افکندن. کمندپیچ کردن : بپیچید گیو سرافراز یال کمند اندر افکند و کردش دوال.فردوسی.به ران اندر آورد و کردش دوال عقابی شده رخش با پر و بال.فردوسی.|| تسمه بستن. بند بستن. اشراج : تشریج ؛ دوال کردن در گوشه جامه دان. ( منتهی الارب ).