دوال برکشیدن یا کشیدن از ( ز ) پشت کسی ؛ تسمه از گرده او کشیدن. ( یادداشت مؤلف ) :
دوالی ز پشت عدو بر کشد
کند اسب را زو عنانی دگر.
امیرمعزی.
از زخم من چو طبل ننالم به هیچ روی
ور خود ز پشت من به مثل برکشد دوال.
مجدهمگر.
دوالی ز پشت عدو بر کشد
کند اسب را زو عنانی دگر.
امیرمعزی.
از زخم من چو طبل ننالم به هیچ روی
ور خود ز پشت من به مثل برکشد دوال.
مجدهمگر.