پس ستون این جهان خود غفلت است
چیست دولت کاین دوادو با لت است.
مولوی.
- دوادو کردن ؛ دوندگی کردن. سخت در تلاش و تکاپو بودن : خوی من نیست که بگزافه دوادو کنم و رنج برم... آن چه روزی من است بر من بیاید. ( فیه مافیه ). || دوندگی دائم و در مسافرت بسیار. ( از ناظم الاطباء ). || ( نف مرکب ) کسی را گویند که خدمات جزوی به او رجوع فرمایند و هرساعت او را به کاری فرستند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( آنندراج ) ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). پادو. || قاصد و پیک. ( ناظم الاطباء ).