[ویکی نور] «ابن دواداری، یا ابن دواةداری، ابوبکر بن عبدالله بن آیبک دواداری» فرزند جمال الدین عبدالله از بزرگان دستگاه امیر سیف الدین بَلَبان (بُلبان) رومی و جدّش عزالدین آیبک استاددار معظَّمی (د 646ق/ 1248م) فرمانروای شهرک صرخد (واقع در حوران) بود. جمال الدین عبدالله پدر ابن دواداری در محله باطلیه قاهره اقامت داشت و فرزندش ابوبکر در همین محله زاده شد و پرورش یافت.
جمال الدین از 699ق1300/م تا 710ق1310/م حکومت ایالت عُریان را بر عهده داشت. پس از کناره گیری از این سمت، سلطان او را میان ماندن در قاهره یا رفتن به شام مخیّر ساخت و او شام را برگزید و همراه فرزندش ابوبکر بدانجا رفت. جمال الدین در دمشق به سمت مهمانداری منصوب گشت و سپس شغل بازرسی دیوانها (مُشدّالدّواوین) نیز به او داده شد. وی به این کار علاقه ای نداشت و در فرصتی که به دست آورد، آن را رها کرد، اما تا سال713ق1313/م که درگذشت، در سمت مهمانداری باقی ماند. سرانجام در مأموریتی که به وادی زرقاء اردن رفته بود، از اسب فرو افتاد و مرد. پیکرش را به اذرعات در حوران بردند و در کنار گور پدر و مادرش به خاک سپردند.
از زندگانی ابوبکر بن عبدالله بن دواداری جز آنچه او خود در جای جای کتابهایش آورده، اطلاع مهمی در دست نیست. احتمالاً در دهه های آخر سده 7ق13/م زاده شده است. او خود گفته است که در محله باطلیه قاهره متولد شده و سالهای کودکی و جوانی را در آنجا گذرانده، آنگاه همراه پدرش به دمشق رفته و تا زمانی که پدرش در قید حیات بوده، در همان شهر می زیسته است. گر چه نمی دانیم که آیا بعدها به قاهره بازگشته یا نه، ولی به احتمال قوی با ناصرالدین محمد بن منصور قلاوون از ممالیک بحری مصر ارتباط داشته، زیرا در مقدمه کنزالدرر با لحن ستایش آمیزی از این سلطان سخن رانده و کتاب تاریخ خود را به نام او نامیده است.
به نظر می رسد که وی پس از مدتی کار دیوانی از آن روی برتافته و به علم و ادب پرداخته بوده است. ابن دواداری با آنکه در مقدمه تاریخ بزرگش، کنزالدرر، از دانشمندان بزرگ شرق و غرب و برخی از متصوفه که با آنان دیدار داشته و از ایشان بهره گرفته سخن می گوید، یادی از آنان در کتابش به میان نمی آورد.
از پایان زندگانی او نیز اطلاعی در دست نیست، اما روشن است که تا 736ق1335/م یعنی آخرین سال مذکور در تاریخ وی، زنده بوده است. مقریزی از مردی به نام ابن دواداری که در 750ق1349/م حیات داشته، نام برده است، اما بسیار بعید به نظر می رسد که این یک، همان ابوبکر بن عبدالله بوده باشد.
از ابن دواداری دو کتاب باقی مانده که شهرت یافته است:
جمال الدین از 699ق1300/م تا 710ق1310/م حکومت ایالت عُریان را بر عهده داشت. پس از کناره گیری از این سمت، سلطان او را میان ماندن در قاهره یا رفتن به شام مخیّر ساخت و او شام را برگزید و همراه فرزندش ابوبکر بدانجا رفت. جمال الدین در دمشق به سمت مهمانداری منصوب گشت و سپس شغل بازرسی دیوانها (مُشدّالدّواوین) نیز به او داده شد. وی به این کار علاقه ای نداشت و در فرصتی که به دست آورد، آن را رها کرد، اما تا سال713ق1313/م که درگذشت، در سمت مهمانداری باقی ماند. سرانجام در مأموریتی که به وادی زرقاء اردن رفته بود، از اسب فرو افتاد و مرد. پیکرش را به اذرعات در حوران بردند و در کنار گور پدر و مادرش به خاک سپردند.
از زندگانی ابوبکر بن عبدالله بن دواداری جز آنچه او خود در جای جای کتابهایش آورده، اطلاع مهمی در دست نیست. احتمالاً در دهه های آخر سده 7ق13/م زاده شده است. او خود گفته است که در محله باطلیه قاهره متولد شده و سالهای کودکی و جوانی را در آنجا گذرانده، آنگاه همراه پدرش به دمشق رفته و تا زمانی که پدرش در قید حیات بوده، در همان شهر می زیسته است. گر چه نمی دانیم که آیا بعدها به قاهره بازگشته یا نه، ولی به احتمال قوی با ناصرالدین محمد بن منصور قلاوون از ممالیک بحری مصر ارتباط داشته، زیرا در مقدمه کنزالدرر با لحن ستایش آمیزی از این سلطان سخن رانده و کتاب تاریخ خود را به نام او نامیده است.
به نظر می رسد که وی پس از مدتی کار دیوانی از آن روی برتافته و به علم و ادب پرداخته بوده است. ابن دواداری با آنکه در مقدمه تاریخ بزرگش، کنزالدرر، از دانشمندان بزرگ شرق و غرب و برخی از متصوفه که با آنان دیدار داشته و از ایشان بهره گرفته سخن می گوید، یادی از آنان در کتابش به میان نمی آورد.
از پایان زندگانی او نیز اطلاعی در دست نیست، اما روشن است که تا 736ق1335/م یعنی آخرین سال مذکور در تاریخ وی، زنده بوده است. مقریزی از مردی به نام ابن دواداری که در 750ق1349/م حیات داشته، نام برده است، اما بسیار بعید به نظر می رسد که این یک، همان ابوبکر بن عبدالله بوده باشد.
از ابن دواداری دو کتاب باقی مانده که شهرت یافته است:
wikinoor: دواداری،_ابوبکر_بن_عبدالله