دوابه

لغت نامه دهخدا

( دوآبه ) دوآبه. [ دُ ب َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) با دو آب. بادو نوبت آب. || با دو انزال :
آنکه به یک شب دوآبه کردی سی بار
اکنون سی شب هم از دو بار فروماند.
سوزنی.
|| لیمو یا دیگر مرکبات بر درخت که دو سال بر آن گذشته و آبدارتر شده است. که از سال پیش بر درخت مانده باشد. ( یادداشت مؤلف ). || ته چین پلو هرگاه چلوکش کنند، و نقیض آن یک آبه است که یک بار و در یک آب پزند و این بیشتر در هندوستان معمول است. و در لهجه شوشتر دُواَوَّه گویند. ( لغت محلی شوشتر ). || آبگوشتی که آنرا بردارند و باز آب در دیگ کنند. ( لغت محلی شوشتر ).

دوآبه. [ دُ ب َ ] ( اِخ ) موضعی است در هندوستان به میانه رودخانه گنگا و جمنا که بسبب مشروب شدن از آن دو رودخانه بدین نام خوانند. ( از لغت محلی شوشتر، نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). رجوع به دوآب ( مَدخل ِ نخست ) شود.
( دوابة ) دوابة. [ دُ ب َ ] ( ع اِ ) پرده و غشاء و پوست نازک. ( ناظم الاطباء ). اما جای دیگر دیده نشد.

فرهنگ فارسی

پرده و غشائ و پوست نازک .
( دو آبه ) با دو آب . یا دو نوبت آب .

فرهنگستان زبان و ادب

دوآبه
{dihydrate} [شیمی] ویژگی ترکیب بلورینی که به ازای هر واحد مولکولی در ترکیب دارای دو مولکول آب تبلور باشد

پیشنهاد کاربران

بپرس