دواءالمسک

لغت نامه دهخدا

دواءالمسک. [ دَ ئُل ْ م ِ ] ( ع اِ مرکب ) ( اصطلاح داروسازی ) نوعی است از معجونهای خوشبوی. ( مهذب الاسماء ) ( از غیاث ) ( از آنندراج ). دارویی است که از ترکیب و امتزاج مصطکی ، دارچین ، قرنفل ، سنبل ، سک ، کبابه ، گوزبوا، قاقله ، سعد، قشورالاترج ، عود خام ، زعفران ، دارفلفل ، تخم بادرنجبوی ، تخم فلنجمشک ، تخم مرزنگوش ، زنجبیل ، از هر یکی پنج درمسنگ کهربا، بسد، ابریشم خام ، ساذج هندی ، درونج ، زرنباد، از هر یکی پنج درمسنگ ، مشک دو مثقال همه را بپزند و نگاه دارند و هلیله کابلی مقشر ده استار اندر یک من تر کنند و یک شبانه روز بنهند دیگر روز بپزندتا دو بهر آب برود و بپالایند و یک من و نیم انگبین مصفا برافکنند و به قوام آرند و بنهند تا نیم گرم شودو داروها بسرشند، شربت یک مثقال تا پانزده درمسنگ با شراب سیب شیرین. ( ذخیره خوارزمشاهی ) :
زآب و خاک سارقیه تا صفینه پیش چشم
بس دواءالمسک و تریاقا که اِخْوان دیده اند.
خاقانی.
- دواءالمسک حُلْو ؛ معجونی است مرکب از مروارید ناسفته و کهربا و سنبل الطیب و چند داروی دیگر که در عسل خام بسرشند. ( از تحفه حکیم مؤمن ).
- دواءالمسک مُر ؛ معجونی است مرکب از افسنتین روم و صبرسقوطری و ریوند چینی از هر یک هشت درمسنگ که با عسل خام بسرشند. ( از تحفه حکیم مؤمن ).

پیشنهاد کاربران