دوپهلو. [ دُ پ َ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) دارای دوتا پهلو. دارای دوضلع. دوسو. || کنایه است از سخن نیش دار و باکنایه. سخنی که از سر دورویی و دورنگی باشد. دورو. دورنگ : کلام ذووجهین ؛ عبارات دوپهلو، حرفهای دوپهلو یا سخنان دوپهلو، که موهم دو معنی است. ( یادداشت مؤلف ). || توأم. ( یادداشت مؤلف ) : با دیوابوالمظفر کسبه به حق و داد سیب دونیم کرده و گوز دوپهلوی تو گنده مغز شعری و وی گنده مغز شرع باوی به گنده مغزی همچون ترازوی.
سوزنی.
فرهنگ فارسی
دارای دو تا پهلو .
فرهنگ معین
(دُ. پَ ) (ص مر. ) کنایه از: دارای دو مفهوم متفاوت .