لغت نامه دهخدا
- دوپشته سوار شدن ؛ دوتنه بر ستور یا وسیله نقلیه ای مانند دوچرخه و موتورسیکلت برنشستن. بر ترک سوار بودن. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
مترادف ها
جفت، قطار، دوپشته، دو اسبه، درشکه یا دوچرخه دو نفری
پیشنهاد کاربران
به توان دو ( ریاضی همراه با ریشخند )
نمونه:
. . . این گمانه که در زد و بندهای آینده ی ما با طالبان، سرت را هم به باد بدهی یا همین عبدالله دوپُشته ( عبدلله به توان دو! ) را گذرا هم شده به جانشینی ات برگماریم، دور از ذهن نیست.
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/10/blog - post_563. html
نمونه:
. . . این گمانه که در زد و بندهای آینده ی ما با طالبان، سرت را هم به باد بدهی یا همین عبدالله دوپُشته ( عبدلله به توان دو! ) را گذرا هم شده به جانشینی ات برگماریم، دور از ذهن نیست.
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/10/blog - post_563. html