دو شست

پیشنهاد کاربران

دو شست ؛ دوبار شصت. یکصدوبیست :
در جادویها به افسون ببست
برو سالیان انجمن شد دو شست.
فردوسی.
چو سال منوچهر شدبر دو شست
ز گیتی همی بار رفتن ببست.
فردوسی.
پرستنده سیصد غلامان دو شست
همان هریکی جام زرین بدست.
فردوسی.