دو زاری کسی افتادن

پیشنهاد کاربران

sink in: if information, facts etc sink in, you gradually understand them or realize their full meaning
از انجا که هر دو ریال در دوره قاجار معادل دوهزار دینار بود به آن سکه دوهزاری میگفتند
It clicked
دو زاری کسی افتادن: [عامیانه، کنایه ] به اشارات و کنایات پی بردن.
see the light
to do a double take
?Has the penny dropped
سی چهل سال پیش که مخابرات گستردگی و امکانات امروزی را نداشت، مردم برای ارتباط با یکدیگر ـ بیشتر اوقات ـ از تلفن همگانی استفاده می کردند و برای این کار، سکّه های دو ریالی، پنج ریالی، ده ریالی و. . . در قلک تلفن می انداختند تا گوشی بوق آزاد بزند و شخص بتواند شماره گیری کند و با مخاطب به گفت وگو بپردازد.
...
[مشاهده متن کامل]

این تلفن ها اشکالات فراوانی داشتند؛ مثلاً گاهی سکه را که در قلکش می انداختی، ترانه پخش می کرد. گاهی نیز سکه ها را پی درپی قُورت می داد و شخص را که کاری فوری و فوتی داشت، دچار زحمت تهیه سکه می کرد. گاهی هم سکّه ایراد داشت و به قلک نمی افتاد، بلکه در گلوی آن گیر می کرد. در این وقت شخص تلفن کننده با عصبانیت مشت های خود را به پهلوی چپ و راست قلک می کوبید. در این هنگام گاهی سکّه تِلقّی صدا می کرد و در قلک می افتاد و خط آزاد می شد و خیال شخص راحت! اما گاهی هم تلقّی صدا می کرد و سکه خورده می شد و خط آزاد نمی گردید.
در چنین مواقعی شخص ناظر به تلفن کننده می گفت: حتماً دوزاریت کج بود یا کج است؛ یعنی سکه ات ایراد دارد. این اصطلاح، رفته رفته در قلک ذهن افراد جاگیر شد. حالا به اشخاصی که مطالب و مفاهیم را درک نمی کنند یا دیر فهم اند، با کنایه می گویند که: دوزاریش کج است!
پدر سوخته!
آب حیات است پدر سوخته
نُقل و نبات است پدر سوخته
. . .
ترکیب �پدر سوخته� در این شعر مرحوم جلال الملک، ایرج میرزا، از آن اصطلاحاتی است که در زبان کوچه و بازار رایج است. به عبارتی، فحش رقیق و لطیف و ملایمی است که کسی به کسی نثار می کند.
در کتب خاطرة رجال عصر قاجار، �پدر سوخته� فحش فاخری بود که از لبان ناصرالدین شاه قاجار تقدیم رجال بی کفایت و متملّق دربار می شد.
پدر سوخته، اصطلاحی است که گویا از مصر باستان وارد زبان فارسی شده است. تاریخ ورود و علت و علل نفوذ آن به زبان فارسی مشخص نیست.
همچنانکه می دانیم، اعیان و اشراف و رجال متموّل و با نفوذ و خود شیفتة مصری، بعد از مرگ، مومیایی می شدند تا جسم آنها برای اعصار و قرون باقی بماند که این عمل البته نوعی تفاخر هم به شمار می رفت. حال اگر فردی از افراد با نفوذ به عللی دچار فقر و فلاکت می شد، به ثروتمندان و نرولخوران وقت مراجعه می کرد و وام می خواست.
( انصافاً وام گرفتن آن زمان در مقایسه با روزگار ما سهل و راحت بود. این روزها، بانک ها، کارت ملی را که براساس شناسنامه صادر شده معتبر می دانند ولی خود شناسنامه را برای احراز هویت واقعی شخص به ادارة ثبت ارسال می کنند. خب در بلخ کسی اختلاس کرده، در شوشتر که گردن مشتری را نمی زنند! )
باری، در آن زمان، در مصر، شرط وام گرفتن، گرو گذاشتن جسد مومیایی پدر وام خواه بود و چه سندی معتبرتر از این! حالا اگر در مدت مقرّر، وام عودت داده نمی شد، وام دهنده مجاز بود جسد مومیایی پدر وام گیرنده را بسوزاند؛ یعنی بالاترین مجازات.
کسی که دچار چنین وضعیتی می شد، در اجتماع و نزد افکار عمومی انگشت نما می گشت و بیش از پیش از اعتبار می افتاد و همه می گفتند که او پدر سوخته است! یعنی ورشکسته، مال مردم خور، بدبخت، خبیث، فریبکار و کسی که به تعهد خود عمل نکرده و باعث شده تا جسد پدرش را بسوزانند و سوزاندن جسد پدرش هم برایش مهم نیست. راستی در دنیای امروز ما چقدر �پدرسوخته� داریم؟!

بپرس