[ویکی نور] نخستین اثر عرفانی که درباره عشق نوشته شده است، رساله ی « سوانح العشاق احمد غزّالی » است. این رساله همواره مورد توجّه عرفا بوده؛ به طوری که شیخ فخرالدین عراقی بنای کتاب خود را بر سوانح گذاشته است. غزّالی در این کتاب احوال و اسرار عشق را بدان نحو که مورد توجه و تامل صوفیان است، به رشته ی تحریر در آورده و هر یک از اسرار و معانی را در فصلی مورد بحث قرار می دهد. وی در ضمن این فصول تمیثلات کوتاه و حکایات مختصر برای توضیح بیان خود آورده و به اشعار مختلف از غزل و رباعی فارسی و عربی استشهاد نموده است. نثر سوانح لطیف و ساده و دلنشین است و به طور کلّی می توان گفت سوانح العشاق غزالی یکی از مهم ترین گنجینه های ادب و عرفان فارسی بشمار می رود.
اثر حاضر حاوی سه شرح نفیس بر سوانح العشّاق است که به اهتمام احمد مجاهد به زیور طبع آراسته شده است. اولین شرح سوانح رساله ی «کنوز الاسرار و رموز الاحرار» است که توسط عزّالدین محمود کاشانی به نظم کشیده شده است. در این منظومه مطالب زیر بیان می شود: نعت انبیاء خصوصا خاتم المرسلین(ص)، بیان منقبت شیخ احمد غزّالی و اشاره غیبی به نظم در آوردن این کتاب، وصف عشق، کیفیّت ارتباط بین عشق و روح و علّت امتزاج آنها، وحدت عشق، مقاله ای در فرق میان عشق قدیم و محدث، مشاهده جمال در صنع، بذر و ثمره عشق، حکایتی در توضیح معنای آیه شریفه «یحبّهم و یحبّونه»، غیرت عشق و لوازم آن، تسلیم عاشق، در غیبت و شهود، بلای عشق و فایده آن، ملامت عشق و فوائد آن، بحث درباره اطوار و خلع و همت و شهود عشق، در انزوای معشوق، در نهایت ادراک علم از عشق، در قرب و بعد و حکایتی در تبیین معنای آن و تمثیلی در توضیح این معنا، مقاله ای در وصل و فصل، در رجاء وصل و فصل و حکایتی در توضیح این معنی و بحثی در رابطه با احکام وصل و فصل، بیان سکرو صحو و حکایتی در تبیین این معنا، مقاله ای در بقای بعد از مناء، لازم به ذکر است که برخی به اشتباه عشق نامه ی سنائی را همان کنوز الاسرار کاشانی شمرده اند؛ ولی آنچه مسلّم است اینست که این رساله از سنائی نیست و مرحوم مدّرس رضوی در مقدّمه مثنوی های حکیم سنائی به اشتباه خود اعتراف نموده است. دومین شرح سوانح، شرح شیخ حسینی ناگوری از اکابر عرفای هند است که در سال 901 ه.ق در گذشته است. صاحب خزینة الاصفیاء وی را در اصول شریعت و طریقت و حقیقت ممتاز دانسته و کراماتی را به وی نسبت می دهد با دقت در کلمات ناگوری می توان دریافت که وی از عرفان ابن عربی بشدّت متأثّر است. به نظر وی ذات مطلق به جهت ظهور متوقّف بر روح است، اگر روح نبود، ظهور و تجلّی امکان نداشت و ذات مطلق به مجرّد قبول تقیید و ظهور دو گانگی پدید آمد. مقیّد طالب مطلق و مطلق مشتاق مقیّد شد. شارح معتقد است که حقیقت ادراک عبارت است، از غرق شدن و فانی گشتن در معشوق و چون فانی از ادراک فناء عاجز است. پس اگر چه ادراک عبارت از فناست حاصل آید؛ امّا از ادراک آن ادراک عجز باشد، «العجز عن درک الادراک ادراک» درست شد. در مشرب شارح اشتقاق عشق در حقیقت از عاشق است و منشأ عشق از اوست و از او مشتق و منشعب شده است، چون عاشق محل ولایت عشق و مرکب اوست؛ ولی معشوق به حقیقت از عشق مشتق نشده، لذا لازم نیست که متصٌف به صفت عاشقی گردد.
در مکتب عشق عقل را راه نیست و حوزه ی مفاهیم و قیل و قال نه تنها از چهره ی حقیقت کشف الغطاء نمی کند، بلکه به غموض و کون آن می افزاید. عاشقان به شیفتگان علوم نقلی هشدار می دهند که مغرور به تعلیّات نگردند، زیرا ورای آنها معارفی است که در رهگذر شهود مکشوف عارف و عاشق واقع می گردد. به نظر اهل عرفان علم الاسرار فوق علم العقل بوده و آن را القای روح القدس معرّفی می کنند که مخصوص به نبی و ولی است و این علم از راه ریاضت و مجاهدت و خلوت با حضرت حق بدست می آید و این علم همان علم لدنی است که مخصوص بندگان خاص خداست.
به نظر مرحوم مینوی سومین شرح سوانح متعلّق به حدود قرن نهم هجری است. این شرح در کتابخانه ی نور عثمانیّه استانبول بدون ذکر نام شارح و تاریخ کتابت موجود است. این شرح که به صورت سؤال و جواب تنظیم شده کوشیده تا دقائق عرفانی را به عبارات ادبی به رشته ی تحریر درآورد. به نظر شارح عشق دارای دو تعلّق است، تعلّقی به ذات عاشق و تعلّقی به ذات معشوق اگر اتّصال عشق با عاشق حقیقی باشد، مغلوب جذبه ی قهر او می شود و اگر به خلاف آن باشد، عاشق مغلوب جذبه ی معشوق می شود. به عقیده ی وی عشق به اصالت ذات خود مستقّل است و او به هیچ چیزی محتاج نمی باشد و جمال حق قدیم الاصل است و هر جمالی که در مظاهر وجود دارد، از موهبت و نتیجه ی حسن وی است. در کمال عشق فنای ذات عاشق از بقای معشوق حاصل می شود. لازم به ذکر است که با تأمّل در چنین عشقنامه های عرفانی فهمیده می شود که مسأله ی وحدت وجود اساس و بنیان آن را تشکیل می دهد، چون همواره از وحدت مطلق و مقیّد صحبت کرده و به ظاهر و مظهر اشاره می کند، توضیح اینکه بر اساس وحدت شخصی وجود در دار هستی موجود واقعی و نفس الامری غیر از حق تعالی وجود ندارد و عالم منحصر به یک وجود و هستی صرف و بسیط من جمیع الجهات است و تعدّد و تکثّر در آن راه ندارد، بلکه در ظهورات آنست. بنابراین هر محسوسی را که مشاهده می کنیم، اطوار و انوار و مظاهر تجلیّات اویند و چیزی غیر از حضرت حقّ از وجود و هستی بهره و حظّی نبرده است. عاشق که مظهر اعلای حق تعالی است. در فنای ذات همه کائنات را در عین اختلاف متّحد می بیند. وی در این منظر عظیم و دلنشین از عرش تجرد اعلی تا فرش خاک ادنی را همچون نگارستانی زیبا می بیند که با قلم تجلّی حضرت حق منقش شده و سرتاسر هستی را نغمه ای موزون می بیند که از عالم ربوی تجلّی نموده است و دقیقاً در این مرحله که نه برای او و نه برای سایر ممکنات هویّتی باقی نمی ماند، بلکه همه هویّات را در تجلّی ذات حق مضمحل و متلاشی می بیند.
مطالعه کتاب دو رساله عرفانی در عشق در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور
اثر حاضر حاوی سه شرح نفیس بر سوانح العشّاق است که به اهتمام احمد مجاهد به زیور طبع آراسته شده است. اولین شرح سوانح رساله ی «کنوز الاسرار و رموز الاحرار» است که توسط عزّالدین محمود کاشانی به نظم کشیده شده است. در این منظومه مطالب زیر بیان می شود: نعت انبیاء خصوصا خاتم المرسلین(ص)، بیان منقبت شیخ احمد غزّالی و اشاره غیبی به نظم در آوردن این کتاب، وصف عشق، کیفیّت ارتباط بین عشق و روح و علّت امتزاج آنها، وحدت عشق، مقاله ای در فرق میان عشق قدیم و محدث، مشاهده جمال در صنع، بذر و ثمره عشق، حکایتی در توضیح معنای آیه شریفه «یحبّهم و یحبّونه»، غیرت عشق و لوازم آن، تسلیم عاشق، در غیبت و شهود، بلای عشق و فایده آن، ملامت عشق و فوائد آن، بحث درباره اطوار و خلع و همت و شهود عشق، در انزوای معشوق، در نهایت ادراک علم از عشق، در قرب و بعد و حکایتی در تبیین معنای آن و تمثیلی در توضیح این معنا، مقاله ای در وصل و فصل، در رجاء وصل و فصل و حکایتی در توضیح این معنی و بحثی در رابطه با احکام وصل و فصل، بیان سکرو صحو و حکایتی در تبیین این معنا، مقاله ای در بقای بعد از مناء، لازم به ذکر است که برخی به اشتباه عشق نامه ی سنائی را همان کنوز الاسرار کاشانی شمرده اند؛ ولی آنچه مسلّم است اینست که این رساله از سنائی نیست و مرحوم مدّرس رضوی در مقدّمه مثنوی های حکیم سنائی به اشتباه خود اعتراف نموده است. دومین شرح سوانح، شرح شیخ حسینی ناگوری از اکابر عرفای هند است که در سال 901 ه.ق در گذشته است. صاحب خزینة الاصفیاء وی را در اصول شریعت و طریقت و حقیقت ممتاز دانسته و کراماتی را به وی نسبت می دهد با دقت در کلمات ناگوری می توان دریافت که وی از عرفان ابن عربی بشدّت متأثّر است. به نظر وی ذات مطلق به جهت ظهور متوقّف بر روح است، اگر روح نبود، ظهور و تجلّی امکان نداشت و ذات مطلق به مجرّد قبول تقیید و ظهور دو گانگی پدید آمد. مقیّد طالب مطلق و مطلق مشتاق مقیّد شد. شارح معتقد است که حقیقت ادراک عبارت است، از غرق شدن و فانی گشتن در معشوق و چون فانی از ادراک فناء عاجز است. پس اگر چه ادراک عبارت از فناست حاصل آید؛ امّا از ادراک آن ادراک عجز باشد، «العجز عن درک الادراک ادراک» درست شد. در مشرب شارح اشتقاق عشق در حقیقت از عاشق است و منشأ عشق از اوست و از او مشتق و منشعب شده است، چون عاشق محل ولایت عشق و مرکب اوست؛ ولی معشوق به حقیقت از عشق مشتق نشده، لذا لازم نیست که متصٌف به صفت عاشقی گردد.
در مکتب عشق عقل را راه نیست و حوزه ی مفاهیم و قیل و قال نه تنها از چهره ی حقیقت کشف الغطاء نمی کند، بلکه به غموض و کون آن می افزاید. عاشقان به شیفتگان علوم نقلی هشدار می دهند که مغرور به تعلیّات نگردند، زیرا ورای آنها معارفی است که در رهگذر شهود مکشوف عارف و عاشق واقع می گردد. به نظر اهل عرفان علم الاسرار فوق علم العقل بوده و آن را القای روح القدس معرّفی می کنند که مخصوص به نبی و ولی است و این علم از راه ریاضت و مجاهدت و خلوت با حضرت حق بدست می آید و این علم همان علم لدنی است که مخصوص بندگان خاص خداست.
به نظر مرحوم مینوی سومین شرح سوانح متعلّق به حدود قرن نهم هجری است. این شرح در کتابخانه ی نور عثمانیّه استانبول بدون ذکر نام شارح و تاریخ کتابت موجود است. این شرح که به صورت سؤال و جواب تنظیم شده کوشیده تا دقائق عرفانی را به عبارات ادبی به رشته ی تحریر درآورد. به نظر شارح عشق دارای دو تعلّق است، تعلّقی به ذات عاشق و تعلّقی به ذات معشوق اگر اتّصال عشق با عاشق حقیقی باشد، مغلوب جذبه ی قهر او می شود و اگر به خلاف آن باشد، عاشق مغلوب جذبه ی معشوق می شود. به عقیده ی وی عشق به اصالت ذات خود مستقّل است و او به هیچ چیزی محتاج نمی باشد و جمال حق قدیم الاصل است و هر جمالی که در مظاهر وجود دارد، از موهبت و نتیجه ی حسن وی است. در کمال عشق فنای ذات عاشق از بقای معشوق حاصل می شود. لازم به ذکر است که با تأمّل در چنین عشقنامه های عرفانی فهمیده می شود که مسأله ی وحدت وجود اساس و بنیان آن را تشکیل می دهد، چون همواره از وحدت مطلق و مقیّد صحبت کرده و به ظاهر و مظهر اشاره می کند، توضیح اینکه بر اساس وحدت شخصی وجود در دار هستی موجود واقعی و نفس الامری غیر از حق تعالی وجود ندارد و عالم منحصر به یک وجود و هستی صرف و بسیط من جمیع الجهات است و تعدّد و تکثّر در آن راه ندارد، بلکه در ظهورات آنست. بنابراین هر محسوسی را که مشاهده می کنیم، اطوار و انوار و مظاهر تجلیّات اویند و چیزی غیر از حضرت حقّ از وجود و هستی بهره و حظّی نبرده است. عاشق که مظهر اعلای حق تعالی است. در فنای ذات همه کائنات را در عین اختلاف متّحد می بیند. وی در این منظر عظیم و دلنشین از عرش تجرد اعلی تا فرش خاک ادنی را همچون نگارستانی زیبا می بیند که با قلم تجلّی حضرت حق منقش شده و سرتاسر هستی را نغمه ای موزون می بیند که از عالم ربوی تجلّی نموده است و دقیقاً در این مرحله که نه برای او و نه برای سایر ممکنات هویّتی باقی نمی ماند، بلکه همه هویّات را در تجلّی ذات حق مضمحل و متلاشی می بیند.
مطالعه کتاب دو رساله عرفانی در عشق در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور
wikinoor: دو_رساله_عرفانی_در_عشق