دودر. [ دُ دَ ] ( ص مرکب ) هرچه دارای دو تا در باشد چون تیم و سرا و خانه و غیره :
از شمار تو کس طرفه بمهر است هنوز
وز شمار دگران چون در تیم دودر است.
لبیبی.
- خانه دودر ؛ که دارای دو مدخل و باب است : همیشه ناخوش و بی برگ و بینوا باشد
کسی که مسکن در خانه دودر دارد.
ناصرخسرو.
گیتی چو دودر خانه است او راآغاز یکی در دگر در انجام.
ناصرخسرو.
دنیا را چون خانه ای یافتم دودر، از دری درآمدم و از در دیگر بیرون شدم. ( کلیات سعدی مجلس 4 ص 12 ). || کنایه است از دنیا : دویست و پنجه و سه سال عمر کرد چو هود
به دست مرگ زبون شد درین سرای دودر.
ناصرخسرو.
- کاروانسرای دودر ؛ کنایه از دنیاست. ( یادداشت مؤلف ).|| ( اِ ) نشان. || هر چیز به هم پیچیده مانند جوشک و زنجیر و طناب. ( ناظم الاطباء ).
دودر. [ دُ دَ ] ( اِخ ) ( مدرسه ٔ... ) مدرسه ای در مشهد، دارای تزیینات کاشیکاری و گچبری. مورخ 843 هَ. ق. نوشته سردر به نام شاهرخ پسر امیر تیمور است ( سابقاً مدرسه را مدرسه شاهرخ نیز می خواندند ) و در سالهای اخیر ترمیم شده است. ( از دایرة المعارف فارسی ).