دهیو
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
ولایتی که محل سکنای قوم یعنی مردمان متشکل از چند عشیره بود .در شکل حکومت آریاهای ایرانی قدیم .
فرهنگ عمید
۲. بخشی از کشور.
۳. ده، دیه: کشاورز، اندام و دهیو، بدن / مبرّید اندام دهیو ز تن (بهار: ۹۳۰ ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید