لغت نامه دهخدا
دهگان. [ دَ] ( ص نسبی ) منسوب به ده ( مرکب از ده عددی و گان پسوند نسبت ). اعشار؛ ( یادداشت مؤلف ). معشر. عشار. ( منتهی الارب ). || ده تا ده تا. ده نفر ده نفر. ده فرد با هم : لشکر از جهت خان و مال دهگان و بیستگان در گریختن آمدند. ( راحةالصدور راوندی ). ودهگان و پنجگان را همی درخواندندی. [ به خانه خواب ذوالاعواد ] و همی کشتند. ( مجمل التواریخ والقصص ).
- دهگان دهگان ؛ ده ده. عشارعشار. ( یادداشت مؤلف ).
- طبقه دهگان ؛ مقابل طبقه یکان و صدگان.
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) ۱ - صاحب ده رئیس دیه . ۲ - مالک زمین صاحب زمین . ۳ - ایرانی . ۴ - حافظ سنن و روایات ایرانی مورخ . ۵ - روستایی جمع دهاقنه دهاقین . یا دهقان پیر شراب کهنه . یا دهقان خلد رضوان خازن بهشت .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. خرده مالک.
۳. (اسم، صفت ) = دهقان، ده ده، ده تا ده تا، ده تایی.
مترادف ها
اعشاری، دهگان
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




همان دهقان است که معرب شده و عرب فاقدگاف دهقان میگوید قاف بدل گاف پارسی است
واژه دهگان
معادل ابجد 80
تعداد حروف 5
تلفظ dehgān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dehikān] [قدیمی]
مختصات ( دِ ) ( اَمر. )
آواشناسی dahgAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد 80
تعداد حروف 5
تلفظ dehgān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dehikān] [قدیمی]
مختصات ( دِ ) ( اَمر. )
آواشناسی dahgAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
🧮 کلمات مربوط به اعداد اعشاری در انگلیسی:
✅️ thousands = هزارگان
✅️ hundreds = صدگان
✅️ tens = دهگان
✅️ ones = یکان
✅️ tenths = دهم
✅️ hundredths = صدم
✅️ thousandths = هزارم
✅️ decimal point = ممیز، نقطه اعشار

✅️ thousands = هزارگان
✅️ hundreds = صدگان
✅️ tens = دهگان
✅️ ones = یکان
✅️ tenths = دهم
✅️ hundredths = صدم
✅️ thousandths = هزارم
✅️ decimal point = ممیز، نقطه اعشار

دهگان : ایرانی نژاده و به کنایه ی ایما : ایرانی فریهخته و دانشور که پاسدار فرهنگ کهن ایران است.
به گفتار دهگان کنون بازگرد ؛
نگر تا چه گوید سراینده مرد
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۱۷۹.
... [مشاهده متن کامل]
واژه dihgān دهقان ده=روستا/گان=مالک - رئیس ) به معنای رئیس روستا همتای واژه اوستایی daińhu - paiti ( دهیو=ده - زمین/پئیتی=پت - بد - رئیس مانند ارتشبد ) به معنای رئیس آبادی یا مالک زمین - روستا است که در ارمنستان به شکل دهپت dehpet به کار میرود.
به گفتار دهگان کنون بازگرد ؛
نگر تا چه گوید سراینده مرد
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۱۷۹.
... [مشاهده متن کامل]
واژه dihgān دهقان ده=روستا/گان=مالک - رئیس ) به معنای رئیس روستا همتای واژه اوستایی daińhu - paiti ( دهیو=ده - زمین/پئیتی=پت - بد - رئیس مانند ارتشبد ) به معنای رئیس آبادی یا مالک زمین - روستا است که در ارمنستان به شکل دهپت dehpet به کار میرود.