خم کردن، پیچ خوردن، چرخیدن، به اطراف چرخاندن، دهن کجی کردن، اریب شدن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
دهن کجی کردن: [عامیانه، کنایه ] ادا و شکلک در آوردن برای مسخره کردن، بی اعتنایی کردن.
کژ کردن دهن ؛ بقصد ریشخند و استهزا، شکل کج بدهان دادن :
آن دهن کژ کرد و از تسخر بخواند
نام احمد را دهانش کژ بماند.
مولوی.
آن دهن کژ کرد و از تسخر بخواند
نام احمد را دهانش کژ بماند.
مولوی.