لغت نامه دهخدا
- دهن کجی کردن به کسی ؛ خود را به طور استهزا شبیه او نمودن. شبیه او ساختن. شکلک او را در آوردن. ( یادداشت مؤلف ).
- || عکس العمل مخالف نشان دادن کسی را؛ به رغم میل و خواست کسانی یا کسی رفتار کردن.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] مخالفت با کسی.
۳. [مجاز] خلاف میل کسی رفتار کردن از روی لجبازی.
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
پوزه، فنجان، ابخوری، دهان، لیوان، دهن کجی، عکس شخص محکوم
تظاهر، ادا و اصول، دهن کجی، شکلک، نگاه ریایی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تحقیر و تمسخر
رفتاری که کسی از عملکرد شخصی دیگر از روی حسادت. تضادها شکل میگیرد. به طور مثال شما وقتی تقاضای او جدی نمیگیرید. نادیده میگیرید اینگونه شاهد رفتار خواهید بود
کژ کردن دهن ؛ بقصد ریشخند و استهزا، شکل کج بدهان دادن :
آن دهن کژ کرد و از تسخر بخواند
نام احمد را دهانش کژ بماند.
مولوی.
آن دهن کژ کرد و از تسخر بخواند
نام احمد را دهانش کژ بماند.
مولوی.
بد دهن
لوچه پیچک
لوچه پیچاندن