بر پسته که شد دهن دریده
عناب ز دور لب گزیده.
نظامی.
|| کنایه است از هرزه چانه و یاوه گوی و هرزه درای و فحاش و بی شرم و بی حیا. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). وقیح و بی شرم در گفتار. که زبانی پلید و فحاش دارد. بی شرم که هرچه خواهد گوید بی رعایت رسوم و آداب. ( یادداشت مؤلف ). آنکه با بی آزرمی عادت به دشنام و ناسزا گفتن دارد. ( امثال و حکم دهخدا ) : از غنچه بسته لب نیاید این کار
گل بود دهن دریده هم گل گفته ست.
ظهیر فاریابی ( از آنندراج ).
آه دهن دریده مرا فاش کرد راز.سلمان ساوجی ( از آنندراج ).
خوش گفت در بیابان رندی دهن دریده عارف خدا ندارد او نیست آفریده.
سیدقاسم انوار ( از آنندراج ).