دهن بند

لغت نامه دهخدا

دهن بند. [ دَ هَم ْ ب َ ] ( نف مرکب ) که دهان خود یا دیگری را ببندد. || ( اِ مرکب ) بند. بنددهن. دهان بند. چیزی که با او دهان کسی بند توان کرد اعم از آنکه تعویذ باشد یا غیر آن. ( از آنندراج ) :
بهتر از سیری دهن بندی نباشد شیر را
غافل است آن کس که مال از دشمنان دارد دریغ.
صائب ( از آنندراج ).
|| پوزبند و آلتی که بدان دهن حیوانی را بندند. ( ناظم الاطباء ). پوزه بند برای سگ و اسب گزنده. لثام. ( مجمل اللغه ). فدام. ( دهار )؛ غمامه ؛ دهن بند ستور. ( دهار ).
- دهن بند بربستن ؛ قرار دادن پوزه بند بر دهان اسب و شتر و سگ و حیوان گزنده دیگر. ( یادداشت مؤلف ). تلثم. ( المصادر زوزنی ). لثم. ( تاج المصادر بیهقی ). تلثیم. ( دهار ).
|| روبنده زنان. || پوز. ( ناظم الاطباء ). اما این معنی بر اساسی نیست.

فرهنگ فارسی

که دهان خود یا دیگری را ببندد .

پیشنهاد کاربران

بپرس