دهن باز. [ دَ هَم ْ ] ( ص مرکب ) خندان چنانکه در پسته و امثال آن. که دهان باز دارد. ( یادداشت مؤلف ) : لاله تو گویی چو طفلکی است دهن باز لبش عقیقین و قعر کامش اسود.
منوچهری.
فرهنگ فارسی
خندان .
پیشنهاد کاربران
- دهن باز ؛ تعجب و شگفتی. گویند فلان کس وقتی این حادثه را شنید دهنش ( از تعجب ) بازماند. ( فرهنگ لغات عامیانه ) .