- دهل بر در خویشتن زدن ؛ کنایه است از طلب حریف کردن. ( آنندراج ) :
چه دانی که من خود چه فن می زنم
دهل بر در خویشتن می زنم.
نظامی. ( از آنندراج ).
- دهل چیزی زدن ؛ سخت بدان پرداختن : مجنون به همان قصیده خوانی
می زد دهل جریده رانی.
نظامی.
- دهل زدن به نام کسی ؛از قول وی سخن یا عقیده ای را شایع ساختن : پس اگر خواجه همان مذهب دارد دست از مجیری و مشبهی بباید داشتن... وگرنه به نام بوحنیفه و شافعی دهل نازدن. ( کتاب النقض ص 491 ).- دهل زیر گلیم زدن ؛ کوشش کردن در اخفای چیزی که آشکار باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) :
... تا چند توان دهل زدن زیر گلیم.
امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ).
دهل به زیر گلیم ای پسر نشاید زدعلم بزن چو دلیران میانه صحرا.
مولوی.