دهره

/dahre/

معنی انگلیسی:
scythe, cutlas, cutlass, reaping-hook, sickle

لغت نامه دهخدا

دهره. [ دَ رَ ] ( اِ ) حربه دسته دار مر مردم گیلان و مازندران را که دسته اش از آهن و سرش مانند داس و در غایت تیزی است که بدان درخت تیز اندازند. ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) :
تبر بر نارون گستاخ می زد
به دهره سروبن را شاخ می زد.
نظامی.
از شاخها و ساق بالای شاخ نو اختیار کرده به تبر و دهره می زنند که از پوست غلیظ درخت قدری با او هم به هم زده می شود. ( فلاحت نامه ). || داس دروگری. ( منتهی الارب ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از برهان ). داس. ( لغت فرس اسدی - در کلمه داسگاله ) داس کوچک. ( صحاح الفرس ). || شمشیری کوچک و دو دمه و سر آن مانند سر سنان باریک و تیز. ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث ) :
گل چاک زد جامه کنون قد بنفشه سرنگون
آلوده دارد رخ به خون چون دهره فخر عجم.
عبدالواسع جبلی ( از جهانگیری ).
چون روز کشید دهره عدل
شب زهره خون فشان برافکند.
خاقانی.
زهره و دهره بسوخت کوکبه رزم او
زهره زهره به تیغ دهره دهر از سنان.
خاقانی.
رمح سماک و دهره بهرام بشکنید
چتر سحاب و بیرق خورشید بر درید.
خاقانی.
دهره برانداخت صبح زهره برافکند شب
پیکرآفاق گشت غرقه صفرای ناب.
خاقانی.
پیکر هر طلسم از آهن و سنگ
هر یکی دهره ای گرفته به چنگ.
نظامی.
اگر چه دزد با صد دهره باشد
چو بانگش برزنی بی زهره باشد.
نظامی.
- دهره صبح ؛ سفیده صبح. ( ناظم الاطباء ). کنایه از روشنی صبح است. ( برهان ) ( آنندراج ).
|| دشنه. ( شرفنامه منیری ). || سم تراش یعنی آلتی که نعلبند بدان سم ستور را می تراشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نوعی حربه دسته دارشبیه به ساطورع داس شمشیر
( اسم ) ۱ - نوعی حربه دسته دار که دستهاش آهنین و سرش مانند داس است . ۲ - داس . ۳ - شمشیر کوچک دودمه که سر آن مانند سر سنان باریک و تیز باشد . یا دهره دهر هلال ماه . یا دهره صبح روشنی صبح .

فرهنگ معین

(دَ رَ یا رِ ) (اِ. ) = داره . دهار: ۱ - نوعی حربة دسته دار که دسته اش آهنین و سرش مانند داس است . ۲ - داس . ۳ - شمشیر کوچک دو د مه که سر آن مانند سر سنان باریک و تیز می باشد.

فرهنگ عمید

۱. نوعی حربۀ دسته دار شبیه ساطور: دهر قصاب ناجوانمرد است / دهره اش بهرۀ رقاب و صدور (حسین وفایی: مجمع الفرس: دهره ).
۲. داس.
۳. شمشیر.
۴. شمشیر دودم: پیکر هر طلسم از آهن و سنگ / هر یکی دهره ای گرفته به چنگ (نظامی۴: ۶۵۹ ).

گویش مازنی

/dahre/ دهره وسیله ای شبیه داس برای درو کردن علف و یا قطع نمودن شاخه ها

مترادف ها

sickle (اسم)
داس، دهره

پیشنهاد کاربران

دهره=چاقو ، پوست زن
درزبان لکی به معنای چافچقو است وازکلماتی است که دیگر چندان استفاده نمی شود
دهره تغیر یافته دوغره در ترکی است که از ریشه دوغراماخ به معنی قطعه قطعه کردن می آید
دَهرِهیدَن = استفاده کردن از دهره.

بپرس