دهرنکوهی. [ دَ ن ِ ] ( حامص مرکب ) صفت دهرنکوه. ( یادداشت مؤلف ). بدگویی و شکایت از دنیا و نکوهش بخت. ( ناظم الاطباء ). شکایت دنیا کردن و بداو گفتن باشد چه دهر به معنی دنیا و عالم سفلی و نکوهی به معنی عیب جویی و بدگویی باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). مذمت و شکایت از روزگار. ( از شرفنامه منیری ). - دهر نکوهی کردن ؛ به نکوهش و مذمت دنیا پرداختن : دهر نکوهی مکن ای نیک مرد دهر بجای من وتو بد نکرد.