وزین ایستادن به درگاه شاه
وزین خواستن سوی دهدار بار.
ناصرخسرو.
|| بزرگ باغبانان را گویند؛ دهدار کوچک ، باغبان کوچک را گویند و کنایه از تحقیر و بی رتبگی است. ( لغت محلی شوشتر ). || ( اصطلاح سیاسی ) نام کسی است که کارهای یک دهستان را اداره می کند. ( لغات فرهنگستان ). در تقسیمات کشوری ، مقامی بالاتر از دهبان ( کدخدا ) و پایین تر از بخشدار که وظیفه ٔاو اداره امور دهستان است. ( از یادداشت مؤلف ).دهدار. [ دِ ] ( اِخ ) محمودبن محمود. او راست : خلاصةالترجمان ، که به سال 1013 هَ.ق. تألیف کرده است. و جواهرالاسرار و جامعالفواید. ( از الذریعة ).