دهان گشادن. [ دَ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) دهان گشودن. باز کردن دهان. ( یادداشت مؤلف ). شحر [ ش َ / ش ِ ]. فغر. ( منتهی الارب ). تشاخس. ( منتهی الارب ) : این عجب بلبل که بگشاید دهان تا خورد او خار را با گلستان.مولوی.|| کنایه است از آغاز به تکلم کردن. ( یادداشت مؤلف ).