درج تَنگ ؛ کنایه از دهان معشوق. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . بمناسبت آنکه دهان دارای دندانهای گوهرمانند است. ( حاشیه برهان ) :
یافت فراخی گهر از درج تنگ
نیست عجب زادن گوهر ز سنگ.
نظامی.
... [مشاهده متن کامل]
- درج در ؛ کنایه از دهان معشوق. درج تنگ. ( برهان ) .
- درج یاقوت ؛ کنایه از دهان معشوق. درج تنگ. درج در :
در درج یاقوت بگشود و گفت
که از کار تو مانده ام در شگفت.
فردوسی.
یافت فراخی گهر از درج تنگ
نیست عجب زادن گوهر ز سنگ.
نظامی.
... [مشاهده متن کامل]
- درج در ؛ کنایه از دهان معشوق. درج تنگ. ( برهان ) .
- درج یاقوت ؛ کنایه از دهان معشوق. درج تنگ. درج در :
در درج یاقوت بگشود و گفت
که از کار تو مانده ام در شگفت.
فردوسی.