دهان دره. [ دَ دَرْ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) دهن دره. فنجا. بیاستو. هاک. باسک. پاسک. فاژ. خامیازه. خامیاز. ثوباء. تثاؤب. ثأب. بازشدن دهان به صورتی خاص بی اراده و آن علامت خواب یا بعضی امراض عصبی باشد. ( یادداشت مؤلف ). خروق. خمیازه. ( از منتهی الارب ). خمیازه را گویند و آن گشودن دهان است به سبب کثرت خواب و بسیاری خمار کیف و کاهلی. ( برهان ) ( لغت فرس اسدی ). فاژه و آن گشودن دهان است به سبب کثرت خواب و خمار. ( آنندراج ). و رجوع به دهن دره و مترادفات کلمه شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - گشودن دهان بسبب غلبه خواب یا خماری و یا تنبلی . ۲ - خمیازه . خمیازه
فرهنگ معین
( ~. دَ رِ )(اِمص . ) ۱ - گشودن دهان به سبب غلبة خواب یا خماری یا تنبلی . ۲ - خمیازه .
فرهنگ عمید
= دهن دره
پیشنهاد کاربران
در گویش شهرستان بهاباد به خمیازه و دهان دره اواک /avaak/ گفته می شود.